۸ بهمن
۱. سفر خیلی خوب بود . تمیز بود و خلوت . روحم تازه شد . بیش باد .
۲. هفته ی پیش به مشهد سفر کردم و کلی خاطره تجدید کردم و تازه تر شدم .
۳. امروز میرم تهران . باید سعی کنم تازه تر بشم . نازک و پژمرده و تنها بودم . واقعیتش اینه که خیلی تتها شده بودم . یعنی آدم مناسبی نیست دور و برم تا ارتباط داشته باشم . و وقتی کسی نیست باید به خانواده پناه برد . حتا اگر سلایق متفاوت باشه .
۴. حالم از کارکردن در طرح به هم میخوره . بیمار پشکل ماده الاغ رو داخل گوشهاش فرو کرده بود تا درد و عفونت دندونش کاهش پیدا کنه!
کاش میشد روزی یک نفر رو خفه کنم .
۵. از درمونگاه خارج شدم که دیدم خانم دکتر مرکز هم با شاسی ای که پدرش واسش خریده، خارج شد .
ازم رد شد و مجددا آروم روند و سبقت گرفتم و اینکار رو چتدبار تکرار کرد و نهایتا ازم سبقت گرفت و لبخند ملیح پیروزمندانه ای زد . صحنه ی تراژیکی بود . اینکه همیشه اینا برنده میشن . اینکه هرچی گاز بدم بهشون نمیرسم .
۶. اوضاع مالی بدتر از قبل شده اما فدای سرم .
۷. اینهمه به خودم آسون گرفتم چون عید میخوام هیچکجا نرم و استراحت و مطالعه کنم .
۸. سه چهارتا قرارداد کاری مناسب پیش روم هست که اگر بشه خیلی جلو میفتم و واسه ی خودم کار میکنم . اما احتمالش کمه .
۹. از بس در جاده های عجیب و غریب بودم که شبدیز خسته شده و اومدم سرویسش کنم . ۵۰ هزار کارکرد طی حدود ۴ ماه یعنی فشار زیاد .
- ۰۳/۱۱/۰۷
- ۲۶ نمایش
ئه میای سمت ما پس ...
دندونامونم سوراخ
قدیما در مورد تهران می گفتن
شهریست پر ظریفان وز هر طرف نگاری؟؟؟