- ۰۸ مرداد ۰۲ ، ۱۸:۴۲
- ۲۴ نمایش
به نام خدای خیلی بزرگ
۱. بعضی مناطق یزد، با وجود کویر و خشکی و نبود آب، مزرعه ی جالیز (بخصوص هندوانه) هست. اما چطور ممکنه با وجود خاک نامرغوب و فقدان آب و بارش، هندوانه های چند کیلویی شیرین به عمل بیاد؟ میوه ای که ۹۱درصدش آبه؟
روش کار بدین صورته که کشاورزان میان و از خارشتر استفاده میکنن. ساقه ی مناسبی از خار شتر رو انتخاب میکنن، قطعش میکنن و شیار عرضی ای ایجاد میکنن و بذر هندوانه رو در اون شکاف قرار میدن و روشو میپوشونن. در واقع پیوند میزنن. بذر هندوانه از گیاه خارشتر تامین میشه. خار شتری که ریشه هاش تا آبخوانهای عمیق، گسترده ست.
۲. من همیشه اون دونه ی هندوانه بودم. همیشه. در بدترین شرایط بودم اکثرا. کمتر زمانی رو به خاطر میارم که در شرایط معمولی ای بوده باشم😁
ولی خدا هیچوقت ولم نکرد. یارم بوده و یاورم. تکیه گاهی جز اون نداشتم و من بذر هندونه بودم و این تکیه گاه، همون ساقه ی مذکور. بهش وصل شدم و رشد کردم. نه خیلی زیاد و نه خیلی خفن ولی کار بزرگی کردم. بی راه نیست اگر بگم کمتر کسی میتونه این مسیری رو که تا الان اومدم رو طی کنه. دائما نیاز به رشد و لول آپ داشتم.هنوز هم دارم. اون روز به مشاور گفتم خانم حسینی! من هیچوقت دنبال معنای زندگی نبودم چون همیشه داشتم! همیشه! تا چشم کار میکرده دور و برم چیزهای نامطلوب بوده.ولی خدا هم بوده. در تک تک لحظات! اون پیونده ست که منو زنده نگه داشته. درسته بنده ی خوبی نبودم ولی نکته ی فوقالعاده اینه که بین من و خدام هیچ واسطه ای نبوده؛ دور بودم ولی بدون واسطه. من بودم و خودش. من بودم و حبیبم.
خلاصه سخن اینکه: "رشته ای بر گردنم افکنده دوست میکشد آنجا که خاطر خواه اوست" .
۳. شرایط الانم بد نیست ولی مسیرم خیلی سخته. بقیه میگن نمیشه و من میگم میشه. بقیه میگن کسی نتونسته و من میگم امتحانش میکنم. دیگه یک بامبوی پیر شدم و تجربه ی کافی دارم و اونقدری دیوونگی و عاشقی کردم که بدونم حرف بقیه پشیزی ارزشمند نیست و فقط منم و حبیب.
شدنها و نشدنها مال انتهای مسیره! من قراره عاشقی کنم و روی مسیر و پروسه فوکوس کنم.
میرم جلو . مثل یک پارتیزان تنهای برنو به دوش؛ مثل همیشه یک بامبوی تنهای تنها؛ مثل خودم، رضا.
۴. از بچگی از اولین ذکرهایی که یاد گرفتم یاعلی بوده. برام هیچوقت عادی نشده و روز به روز اثرش بیشتر. عشق به حضرت علی، معجزه میکنه. میترکونه. چراکه خودش عاشق بوده. عارف بوده و دانشمند. شهریار میگه" عشق اِلنَّن یاندو جانُم یا علی سَنَّن مدد" . پس مثل همیشه یک یا علی میگم. منم مثل امیرالمومنین اکثرا تنها بودم همیشه و در دلم و با گیاهان و علفها و کوه ها درد دل کردم:)
۵. حالا که قراره این نوشته ها بمونه اینجل، این قطعه از شهرام جان هم باید بماند.
حرف زیاده و فرصت کم و دل، خون.
ای حبیب من و ای قادرالله، ای حضرت عشق!
ما هیچ، الهی همه تو!🩵