۱. واقعا نمیدونم چرا کوکی خوب پیدا نمیشه اینجا. گرون و بدمزه. کوکی باید مزه ی زندگی بده . انگار همشون با بی حوصلگی درست شدن. انگار قنادشون یک ادم بی حوصله ی خشک بوده که با شوهرش دعواش شده وبا عصبانیت خمیرشون رو مخلوط کرده و موقع ریختن در قالب فحش خواهرومادر داده و درجه ی فر رو تنظیم کرده. کوکی باید مزه ی زندگی بده:(
۲. بعد چندماه سلف پردیس نهار میخورم.وارد که شدم صف طولانی ای از ترمکها برای غدا ایستاده بودن . برای اینکه نامحسوس سنت حسنه ی اعتراض رو بهشون یاد بدم، رفتم دم پنجره ی تغذیه و داد و بیداد کردم که چه وضعشه هرروز انقدر شلوغه و وقت مارو تلف میکنین و.. (با اینکه بار اولم بود بعد چندماه میرفتم:) )
۳. دوست دارم لپ یه سری ادمهارو بکشم و اینکه نمیتونم خیلی بده.
۴. عجیب ترین صحنه ی چندماه اخیرم این بود که یک خانم رزیدنتی هست که روی روپوشش چادر میپوشه :))) واقعا پناه بر خدا.
۵. من وقتی کسی رو دوست داشته باشم سعی میکنم همه جوره به حرفاش گوش کنم و این خوب نیست :( چیز اشتباهی رو استاد راهنمام گفت و صرفا چون دوستش دارم یک هفته از کارم متوقف شد تا به این چیز اشتباه بپردازم با اینکه میتونستم ایگنور کنمش . البته دیگه جرئت نمیکنم از کسی تعریف کنم:)) ثابت شده اونایی که ازشون تعریف میکنی پتانسیل بالایی در ناامیدکردنت دارند.
۶. دلم میخواد کسی برام نامه بنویسه و پست کنه و نامه بنویسم و پست کنم. باید تجربه ی جالبی باشه انتظار برای نامه و منتظر پاسخ بودن:)
۷. واقعا چی توی سرتون میگذره که به لبهای دختر ۱۰ساله رژ میمالین؟ بزار بچگیشو بکنه.
۸. احتمالا شنبه بخشی از پایان نامم تست بشه و امیدوارم گند نزده باشم. کااش.
۹. حالم خوش نیست ولی دارم ادامه میدم. عزت نفس و اعتماد به نفسم چاقو خوردن و آغشته به خونن.
۱۰. سه تا دختر داشتن فرود برگ زرد چنار رو تماشا میکردن وبا پایین اومدنش ذوق میکردن. دوست داشتم برم بهشون جایزه بدم .
۱۱. مشهد ۹شب به بعد میشه شهر مرده ها. ساعت ۱۰ که به خوابگاه برمیگردم همه جا بستست وهیچ پیاده ای جز من در خیابون نیست . بی احساسای خسته .
۱۲. امشب بعد یکماه میخوام دوستام رو ببینم و خوشحالم. گرچه عذاب وجدان تایم رو دارم.
۱۳. یعنی میشه؟
- ۱ نظر
- ۱۰ آبان ۰۲ ، ۱۳:۴۴
- ۲۶ نمایش