طرحدونی- شماره ی۴
۱. گاهی اوقات هم بیماران ارث پدرشون رو میخوان :)) . خانمی اومد و گفت " شوهرم گفته دندون پسرم رو بکشید" ( چشم ارباب میکشم)
معاینه کردم و دندون ۶ دائمیش بود و گفتم قابل کشیدن نیست و باید برید شهر عصب کشی کنید و کشیدنش از نظر قانونی و اخلاقی برای من مقدور نیست.
کلی جر و بحث کردند و رفت. چند دقیقه بعد شوهرش چند سنگ که به اندازه ی آجر بودتد پرت کرد و شیشه های اتاقم شکست اما به کسی ضربه ای نخورد خوشبختانه. تجربه ی جالبی بود. از مردم کم سواد و محروم نمیشه انتظار زیادی داشت و ناراحت نیستم. اما اینکه شبکه برای من اقدامی نکرد و خودم پلیس رو خبر کردم ناراحتم کرد. کوته نظرهای پدر سوخته.
۲. سه روز لج کردم و سر کار نرفتم تا حساب کار دست شبکه بیاد . شبکه انقدر گداصفت و بیشعوره که حتا گاهی دستکش و ماسک هم نیست. دستگاه اتوکلاو خداب شده بود و زنگ زدم به یکی از خیرینی که در مشهد کمکمون میکرد و هزینه ی تعمیرش رو تقبل کرد باورش سخته اما شبکه میگفت اشکال نداره و با اسپری ضدعفونی کن و استفاده کن .
۳. من خیلی کمالگرام و درمانهایی که انجام میدم باوجود اینکه سعیم اینه کاملا اصولی و درست باشه اما هنوز کاملا راضیم نمیکنه و دنبال بهتر شدنم. با این حال، هرروز چندین بیمار رو میبینم که دندانپزشکان دیگه درمانشون رو انجام دادند و افتضاح و داغون و اشتباست . سوالم اینه واقعا وجدانشون نیشگون نمیگیره؟
۴. رئیس درمونگاه و همسرش طلاق گرفتند و درمونگاه تعطیل شد چون جزو مهریه است.
از امروز باید به درمونگاه جدیدی برم که در پایین شهره و مگس پر نمیزنه. به هر حال روزی رسان خداست و فدای سرم.
۵. من آدم حسابی هایی رو دیدم که مشروب بخورند. بهترین مشروب رو دارند و هرچندوقت یکبار چندشات مینوشند. اما هیچ آدم درستی رو ندیدم که بخوره و زیاد از حد بخوره. اینجا دیشب تا صبح غلغله بود چون همه با دبه عرق سگی خورده بودند و مسموم شده بودن و تا صبح پزشک بیچاره در پی درمانشون بود .
۶. به قدری برای رفت و آمد روزانه به شهر زجر میکشم که فقط خدا میدونه.
۷. برای دختر آخوند روستا حرفهای بدی منتشر کردند و با لذت بهش پر و بال میدن. من از اخوندها و اخوندکها متنفرم اما با این حال حالم بد میشه که چنین رفتارهایی میبینم و میشنوم. محیط کوچک زود مسموم میشه.
۸. خودم رو بیمه ی مسئولیت کردم. کارشناس بیمه اومده بود و شرایط رو توضیح میداد و گفتم الان هزینش رو بدم باید تا آخر ماه به خدا توکل کنم و متاسفانه خدا خیلی در مسائل مالی دخالتی نمیکنه. بعد از چند دقیقه بیمارم گفت" یک چیزی اجازه دارم بگم؟ گفتم بفرمائید ." گفت هرروز صبح آیه ۱۱۴ سوره ی مائده رو بخونید زندگیتون پر از ثروت میشه"
۹. نکته ای که واسم جالبه اینه که وقتی برای دهگردشی میرم و دندون بچه هارو معاینه میکنم، والدینشون ازم در حال معاینه ی بچه عکس میگیرند . چرا واقعا رو نمیدونم.
۱۰ . میو
- ۰۳/۰۴/۱۶
- ۷۴ نمایش
وای اعصابم بهم ریخت
آجرها نیومد طرفت؟