دل درد
۱. این پست حاوی مقدار زیادی دل درد هست .به گمانم این دنیا، میگرده و بررسی میکنه که به چی حساسی و چی واست مهمتره؟ و دقیقا همون رو ازت میگیره.
برای من خانوادم و رزیدنتی همه چیزم بود همیشه. دومی ازم گرفته شد و اولی شده نقطه ی ضعف من. اینکه هیچکاری نمیتونم برای عزیزانم بکنم برای من زندگیم رو جهنم کرده؛ اینکه کلی کار از دستم برمیاد و میومد اما برای عزیزان خودم بی چاره ترینم .
۲. وسط این اشفتگی، مجبورم کردن که طرح پزشک خانواده رو امضا کنم. گفتم سگ خورد، قبول میکنم. گفتند باید بری هسته ی گزینش دانشگاه و مصاحبه بشی!
برای چیزی که نمیخوام باید مصاحبه کنم!! رفتم. وقت نمازشون بود. چندتا ریشی شپشو امدند . ترکیب بوی جوراب و عرق و گلاب و عطرشون ، انقدر متعفن بود که راسو در مقابلشون کرید اونتوس محسوب میشد.
از دینشون و مملکتشون پرسیدند. جوابهایی بهشون دادم که تابحال نشنیده بودند. ایشالا که رد بشم و طرحی رو امضا نکنم. رتبه ی کنکور من حتا از آی کیوی این افراد هم کمتر بوده . همکاری کردن با اینهارو توهین به خودم و مردم محروم روستا میدونم.
۳. طرح از ان چیزیکه فکر میکردم لجن تره. از شنبه سیتانست (بیحسی بدون ادرنالین برای بیماران قلبی و فشارخون و..) درخواست دادم و نفرستادند و کلی بیمار رو که با درد اومده بودن رو رد کردم چون سیتانست نداشتم. مرکز دومی که میرم یونیتش خراب بود و فقط میشه دندون کشید. دستگاه اتوکلاوشون دیروز خراب شد و بیکار شدم و مریضها ناامید برمیگردند.
مرکز سومی که میرم (هر مرکز رو دو روز میرم؛ سه روستای مجاورهم ) دستیارم گفت با دکتر قبلی یواشکی چندتا بینار رو هزینه میگرفتیم و انجام میدادیم. واقعا ارزش داره برای دو سه میلیون پول بیشتر، پول مشکوک و حروم وارد زندگیم کنم؟ نپذیرفتم.
۴. دنیای عجیبیه. دعانویس/ملایی در این روستا هست که کلی مراجعه کننده داره. ظهرها که برمیگردم چهل پنجاه نفر جلوی خونش در انتظارند و به نظر میرسه حسابی کار و بارش سکه است. اکثرا هم زن و دخترهای پولدارند! حالم که قشنگ شد، میخوام برم و ببینم چه طوریه. مثلا بگم زنم بهم خیانت کرده یا اینکه دزد ماشینمو برده.باید تجربه ی جالبی باشه .
۵. اینجا هنوز دمای هوا به بالای بیست درجه نرسیده و میگن نمیرسه هیچوقت .
۶. میگفتند بور هستی و موهات خیلی دیر سفید میشه. امروز دیدم شقیقه هام پر از موی سپید شده و برای شمردنشون نیازی به دقت نیست. اردیبهشت سال سه برای من خیلی سخت گذشت .شبی ۲۷ساله خوابیدم و فرداش ۲۷۰ ساله بیدار شدم.
۷. الفرد ادلر مهر باطلی بر اندیشه های فروید میزنه و میگه چیزی به نام تاثیر تروماهای گذشته وجود نداره و این حقه ی فرویدی هاست. این قشنگ ترین تعجبی بود که این مدت کردم. به مطالعاتم ادامه میدم و امیدوارم درست باشه .
۸. باید اعتراف کنم دلم تنگ شده یک نفر من رو به اسم کوچکم صدا کنه. چندهفته است که تماما دکتر خطاب میشم. نه که بدم بیاد اما حس خوبی ندارم همکارم یا در صف نونوایی هم دکتر خطابم کنند.
- ۳ نظر
- ۰۹ خرداد ۰۳ ، ۱۸:۲۳
- ۷۵ نمایش