گاه نوشت های یک بامبوی خوشحال

آخرین مطالب

دوم خرداد

چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۰۴ ب.ظ

۱. امروز عصر یکهو دیسکانکنت شدم. باتری اجتماعی بودنم ته کشید و به همه چی تهوع دارم . رمان تهوع سارتر رو دارم زندگی میکنم انگار. دلم هیچی نمیخواد. تهی ام و نازک.

۲. این پسره ی پزشک خیلی یکجوریه. ادم بدی نیست ولی حوصله اش رو ندارم. هشتصد بار راجع به ۳/۳/۳ شوخی شوهر عمه ای تعریف کرد و خندید. 

۳. قو فردا به اتفاق دوستانش به دیدارم میان . البته قراره بپیچونیمشون و دونفره به تفرج بپردازیم. اگه دلم نمیترسید بهش میگفتم " گردن افراشته ام بر فلک از طالع خویش، کین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش؟" اما نه. نه نه. باید استخونهای غمگینم رو جمع کنم و به استقبال قو برم. 

۴. برادرم بهترین مرد دنیاست اما رفتارش با فرزندش اشتباست و نمیدونم باید چطور این قضیه رو تغییر بدم. اختلاف نسل و عقاید یک دهه شصتی با هشتادی، بسیار عمیقه و هوشیاری زیادی میطلبه. چقدر سخته والد بودن.

۵‌. دیروز خانم خیلی مسن و مهربانی برای کشیدن دندونش اومده بود. اسمش " گل° بوته" بود. از اسمش تعریف کردم و گفت اسم خواهرم هم " گل° بادام " هست . 

۶.اینجا مصرف تریاک زیاده و با بی حسی تداخل داره و وقت من و خودشون هدر میره ‌. 

۷. ترکمنها یک قطعه موسیقی دارن به نام " دورنالار" یعنی دورناها . دلم میخواد همه چی رو رها کنم و بعد چندسال برم ترکمن صحرا و بنشینم کنار یک بخشی ترکمن تا برای من دورنالار بخونه و بنوازه‌ . 

۸. برای نت فورجی باید نزدیک چارصد متر راه برم . اینطوریاست که مثل ده سال پیش، پیامکی چت میکنم! 

۹. اینکه در جدی ترین حالت ممکنم هستم اما آدمها از شوخ بودنم میگن عجیبه ‌. 

۱۰. نهایتا یا تغییر میکنی یا تغییر تو رو. 

  • بامبوی خوشحال

نظرات (۲)

  • شاگرد خیاط
  • بند ۳ به شدت شاخک و شاخ و اینهای وجودم را تحریک کرد‌ قو کیه؟ 

    دندان پزشک شاعر که در تهوع سارتر به سر می بره به زودی عقاید یک دلقک رو زندگی می کنه...‌

    نه نه نه! 

    یکم اظهار فضل کنم : عارضم محضرتون که سارتر فرانسوی در یک یاس فلسفی به حال تهوع افتاد  تهوع به دلیل اینکه وجود داشتن خودش رو هضم نمی کرد. اما سرانجام به کمک موسیقی به هاضمه جدیدی برای مفهوم وجود داشتن رسید. پناه بر خدا به یک نوع حس وحدت وجود به یک درکی از وجود که مولوی در رقص و سماع و ملاصدرا در حرکت جوهری بهش رسیدند

    کی به کیه بزار خیاطها برای خودشون ببرن و بدوزن! چشمک

    دلقک هانریش بل آلمانی کمی رِند تر بود و در بزنگاه رسیدن به یاس فلسفی به الکل پناه برد.

    اما 

    اعیذک با الله من الالکل و التریاک

    تو به تریاک پناه نبری ها، حالا محض امتحان اگر موقع استماع دورنالار یه دود گرفتی هیچی...

    کاش زنت داده بودیم قبل رفتن

    ترکمن صحرا عشقه عشق

    پاسخ:
    سلام چقدر این کامنت رو دوست داشتم :))
     قو یکی از دوستامه . شبیه قو هست. شاید بعدا فراتر از دوست باشیم. شاید :))
    :))))
    نه والا دود و بافور و اتانول درد من رو تسکین نمیده .راه درستش رو میرم و هزارجور ماجرا پیش میاد.‌وای به حال اینکه کج‌رو برم!
    بهتر نیست بگی کاش ۵ میلیارد پول و زنت داده بودیم ؟ :)))
    پس خودت رو در چمنزارهای معطر با پس زمینه ی صدای آب جاری و شیهه و یورتمه ی اسبان تور کن و این ویدیو را ببین :
    https://youtu.be/Gzj6CbW21YU?si=sOtD6kqO1Jb398k7
  • شاگرد خیاط
  • حیف شد که یوتیوب بیلمیرم که

    میرم به جاش یه دور نوایی نوایی گوش میدم

    با قو زیبا بگذره، خوشم نگذشت چیزی نیست. 

    نگفتی از پچ آدامز خوشت اومد یا نه؟ نرسیدی ببینیش هنو؟

    پاسخ:
    آه تصور دنیای بدون یوتوب برای من خیلی سخته
    عالیه . 
    ممنونم
    تقریبا بیست دقیقش مونده . بزودی کامل میکنم و پیام میدم حتما
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی