گاه نوشت های یک بامبوی خوشحال

آخرین مطالب

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۳ ثبت شده است

۱۵ شهریور ۴۰۳

۱۵
شهریور

۱. بوی ماه مهر میاد. اولین ماه مهری که محصل نیستم و شاغلم. البته که خودم رو دانشجوی همیشگی میدونم . 

۲. مادر دختری که عکسش رو در چندپست پیش گذاشتم پرسید که آدرس پیجم چیه؟ گفتم پیج ندارم و تصویر رو در وبلاگم گذاشتم. پرسید وبلاگ چیه؟ 

۳. دو دختر دوقلو برای معاینهآمده بودند. اسمشون "نوبهار" و" گل بهار"بود .

۴. ماشینم رو در کنار خیابون پارک کرده بودم(مشهد) و وقتی برگشتم دیدم گلگیر و در،مالونده شده و ۴ میلیون خرج کردم تا PDR و پالیش بشه. بی انصافیه که حادثه ای رخ بده و فرار کنی..

۵. اینجا هیچ دوستی ندارم و تنهام. البته کسانی هستند اما فازشون رو دوست ندارم. دائم المستی و دائم الپارتی رو نمیپسندم‌ . این کارها از من گذشته و روابط مینیمال تر رو میپسندم.

۵. بیمارم برام پرفیوم مگاماره ۲۰۱۸ هدیه اورد . لبخند تلخی بر لبانم نشست و خاطرات عجیبی مرور شد. ‌یک و نیم سال پیش برای اولین بار عاشق؟ شده بودم و این عطررو خریدم تا استفاده کنم و نتونستم و نهایتا دادمش به دوستم. 

۶. بیمار اطفال و درمان ریشه رو دیگه نمیپذیرم و به جاش جراحی میکنم . هم کمتر خسته میشم هم پر میشم از دوپامین. 

 

  • بامبوی خوشحال

۱. بالاخره دیشب تونستم نفس راحتی بکشم. بیمارم امد و اون وسیله ی نوک تیز رو از طریق مدفوع دفع کرده بود سرانجام. هیچوقت فکر نمیکردم روزی برای تخلی دستگاه گوارش کسی، خوشحال بشمد. مادرش بسیار آژیته و طلبکار بود اما بحث کردم و اجازه ندادم آش نخورده و دهان سوخته بشه. نهایتا یک تومن تخفیف دادم بهشون فقط .این ۹ روز بسیار سخت بود. با اینکه شیطنت خودش بود اما بسیار نگرانش بودم.

۲. برای اولین بار در محل طرحم عصبانی شدم و پیرمرد بیشعوری رو از اتاقم انداختم بیرون. بعدش عذاب وجدان گرفتم و پیرمرد رو پیدا نکردم که بابت رفتار نامناسبم عذرخواهی کنم. البته تقصیر خدش بود. گفته بودم ۸۰ دقیقه طول میکشه تا دستگاه وسایل و تجهیزات رو استریل کنه. در این بین داد و بیداد و توهین کرد و من هم استانه ی عصبانیتم پایین بود و رفتار ناشایستی داشتم.

۳. ماشینم رو فعلا پلاک نزدم و پلاک مشهده فعلا. در حال رانندگی در شهر بودم که قسمتی رو اشتباها خلاف رفتم. یکی از معترضین گفت: " مشهدی خرسوار" :))

۴. انگار وقایاز کسی خوشت میاد رنگها، رنگی ترن. دندونا آسونتر در میان. پرنده ها جیک جیکشون اهنگین تره. ته دیگا خوشمازا ترن و ماستهایی که درست میکنی، سفت تر. 

با این حال، میترسم. از اینده ی نامعلوم میترسم.

۵. دو-سه هفته است که هیچ وبلاگی رو نخوندم و دلم تنگ شده برای نوشته های گوناگون وبلاگی ها که خوندنشون لذت بخشه .

 

  • بامبوی خوشحال