درهم
شرایطم انقدر درهم شده که تتمه امید باقی مونده رو با تن نحیفم محکم به آغوش کشیدم و غولی از نشدنها و موانع و ناامیدی ها سعی دارند چاقوشون رو فرو کنن و ناک اوت بشم. به خودم قول داده بودم تا روز آخر کم نیارم و امیدوارم همینطور باشه . ولی به شرطیکه روح و جسمم همراهیم کنند و رفیق نیمه راه نباشن. که مجبور نباشم بخاطر روانم بیخیال همه ی ارزوهای دور و دیر بشم . محصور وضعیتی چرک و تاریک شدم و روزگارم بوی گربه ی مرده میده و شبیه فحش خواهر-مادره. در اولین فرصتی که پولی به دست بیارم یک اره برقی تیز میخرم و هرکسی که گفت " زیادی بدبین و تلخ و منفی نگری" رو در سه مقطع ساژیتال، اگزیال و کرونال ببرم و جغور بغورش رو نذر کلاغهای سیاهپوش گرسنه کنم.
- ۰۲/۱۲/۱۴
- ۶۸ نمایش
اگه منم جز اون اره برقیه به حساب نمیام بگم " برای یه سامورایی همه جا ژاپنه و تو حتما میتونی" و پست رو از همین گوشه کنار ترک کنم...