گاه نوشت های یک بامبوی خوشحال

آخرین مطالب

۲۱ تیر ۰۳

پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۱:۵۲ ب.ظ

۱. باید اعتراف کنم به واسطه ی اتفاقاتی که طی دو سال اخیر گذروندم، دیدم به برخی عقاید و آدمها و تفکرات خیلی سختگیرانه و رادیکال بود. تجربه ی طبابت در منطقه محروم و کلینیک، من رو تغییر داد و هرتفکری هرچقدر هم عجیب و حتا خرافاتی باشه رو سعی کنم احترام بگذارم یا لااقل گذر کنم. این اولین دستاورد ۴۰۳ برای من هست . 

۲. تصمیم داشتم هرگز کار زیبایی انجام ندم اما ناخواسته دارم به سمت و سوی ونیر کامپوزیت و لمینیت حرکت میکنم. البته با احتیاط فراوان. در انتخاب بیمار خیلی دقت میکنم و اگر احساس کنم ذره ای مشکل روانی داره درمان رو انجام نمیدم. در شان خودم نمیدونم لمینیت های شبیه آدامس شیک و کاسه توالتی بسازم ولو اینکه درآمدش خیلی زیاد باشه .

۳. شبکه پیشنهاد داده که عصرها درمونگاه رو اجاره کنم و در همین طرحدونی طبابت کنم . نمیدونم بپذیرم یا نه. شورا و بخشدار و امام جمعه هم به دیدنم امدند که این کار رو بکنم. نمیدونم میصرفه یا نه‌ . اگر بشه، از هرروز در جاده بودن و رفتن به شهرستان خلاص میشم.

۴. طوری بدون دوست شدم که واقعا عجیبه. از همه کس دور موندم و تنها. 

۵. حلیم یا هلیم واقعا زیباست. چندین سال در مشهد بودم و از حلیم دور بودم و تن به ذلت شله مشهدی ندادم . حلیمهای اینجا پاداشیه به وفاداری منی که ۷سال لب به شله نزدم.

۶. از بچگی عاشق آثار مرحوم مغفور، مهستی بودم. ولی "بیا بنویسیم" قشنگ ترین و خواستنی ترین اثرش هست برای من. خستگیهام رو به در میکنه.

۷. یکم عجیبه اما واقعا کارکردن برای مریض اقا سخت تر از خانمهاست‌ . کلی ترس و آخ و استرس دارند. مردان قبلا به جنگ میرفتند، با دایناسورها و ماموت ها مبارزه میکردند اما حالا سوهان اعصاب من هستند. برای من، کار کردن برای یک مرد، سخت تر از کارکردن برای اطفال شده:)

۸. خانم بارداری با درد دندان اومده بود و چون هزینه عصب کشی رو نداشت میخواست بکشه. دندونش رو با احتیاط کشیدم و داخلش رو خالی کردم و شستشو دادم و ریشه اش رو پر از آمالگام کردم و مجددا داخل حفره قرارش دادم. در کمال ناباوری جواب داد و خیلی خوشحالم . این یک کار خیلی تخصصی و البته نیازمند مواد و تجهیزات هست که من با امالگام موفق شدم. 

۹. رفتیم به طبیعت تا خرس و پلنگ رو از نزدیک ببینم. اما نبودند و یک عالمه کره خر وحشی دیدیم.

۱۰. برای دوتا دختر سندروم داون کار کردم و تجربه ی خیلی خوبی بود. 

  • بامبوی خوشحال

نظرات (۳)

  • نگین هستم :)
  • «ذلت شله» ؟؟؟؟؟؟؟

    واقعا که از شما انتظار نداشتم 

    البته خوردن شله سعادتیه که نصیب هرکسی نمیشه 

    پاسخ:
    :))))
    باور کن مقایسه ی حلیم با شله، مثل مقایسه ی لندکروز با پراید صباست

    🤣🤣🤣

    ۱-هیعی هلیمم نشدیم که کسی بابت وفاداری بهمون لب به شله نزنه

    ۲-شجاعت نمی دونم چیه 

    ولی ظاهرا تاب آوری زنها بیشتره

    خاطره ای خوندم از یک

    مجروح جنگی تو بیمارستان، وقتی محکوم شده بود به سه روز 

    Npo

    چون روده هاش زخمی بودند

    چنان آبروریزی در آورده بود، که من بابت تحمل اون پنج روز 

    Npo

    بعد عملم، احساس دلاوری بهم دست داد.

    ۳- یه سوال

    غیر از جیران و منطقه محروم دیگه چه چیزی در مقابل عقاید مردم، نرم ترت کرده؟

    ۴- بابت کاری که برای اون خانم باردار کردی خیلی احساس خلاقیت در  شرایط جنگی بهم دست داد(همذات پنداری یک آدم سمبل کار با دندان پزشک اتوکشیده ی وسواسی کمال طلب)

    کار سخت و دوست داشتن سخت

    روزی ایام جوانیت شده، خوش به حالت

     

    پاسخ:
    ۱. شما می و انگوری، چی بهتر از این؟
    ۲. خیلی موافقم. شاید دل و جرئتشون کمتر باشه اما تاب آوری خانمها واقعا بیشتره.
    ۳. چه سوالی. من رو غرق فکر کرد. جیران کیه و چرا دیگه :)) . آهوان گم شدند در شب دشت.
    بخشیش بخاطر لباسمه. حقیقتا یک دید پدرانه ای پیدا کردم به همه ی آدمهایی که هرروز میبینم . بخشیش بخاطر اینکه دنیا رو خیلی اتفاقی میدونم. میتونستم من جاشون باشم . از طرفی مدتیه فکر میکنم نیتها خوبه، فقط راه های تفکر ممکنه درست نباشه. (بقول نهج البلاغه: کلِمهُُ حقِّ، یُرادُ بهالباطلُ) . خرافاتی، تندرو، سلطنت طلب! و.. همه نیتشون خوبه اما طریقه ی عملشون معیوبه.

    ۴. ممنونم ‌. یک طرف مردم بی پول و ناآگاه هستند، یک طرف شبکه ی گداگشته و عوضی. و مجبورم یکجوری کار کنم که مردم به نفعشون بشه. باورت میشه سونیت یکی از مراکز رو بعد ۴سال راه انداختم و از هفته ی اینده میتونم براشون دندون ترمیم کنم؟ هزینه اش رو یک خیّر داد و بهشی رو به زور از شبکه گرفتم. 

    ۱_تبریک‌میگممم...فعلا تنها دست آورد من از سال جدید بالا بردن میزان تحمل فشار خوردن بوده...

     

    ۵_و منی که ۱۱ ساله دلتنگ شله مشهدی ام و حلواهای سیاه شیرینش ....روزگار عجیب.

    ۷_چون ذاتا شکارچی دایناسورند که دلیل نمیشه از درد کشیدن نترسن ،😂

    ۸_از این همه خلاقیات ، استعداد و توانایی اتون کیف کردم احسنت دارین.

    دارم تایپ شخصیتی تون رو حدس میزنم (infj)؟

    ۹_دفعه اخری که با پدرم رفتیم طبیعت رو بگردیم فقط گراز دیدیم و مار ...وای یک صحنه دیدم لاکپشت روی آب داشت شنا میکرد ماره از کنار اومد خفه اش کرد رفت زیر آب....ذوق زدم.

    ۴_ یک دندون پزشک میشناسم بهم میگفتی از وقتی شروع به طبابت کرده کل شهر دوستهای عزیزش شدن . برای شما اینجوری کار نمیکنه؟ 

     

     

    پاسخ:
    ۱. ممنونم. امیدوارم واسه ی خودت هم این سخت سری یا resiliency که گفتی، سرآغاز اتفاقات بزرگی در درون و بیرون باشه.
    ۵. عهه :)) حلواشون رو که نخوردم اما شله رو نمیتانم دوست داشته باشم . ایشالا شله قسمتت بشه بزودی.
    ۷. آره :))) اما خیلی واکنشهاشون از زنها بیشتره. داد میزنن، آخ میگن، تکون میخورن. درحالیکه زنها نهایتا میترسن یکم. این درحالیه که من برای همه ی مریضهام ژل میزنم که درد کمتری داشته باشن.
    ۸. مرسی. تقریبا آره! خیلی جالبه که انقدر زود و دقیق من رو حدس زدی ‌ . احسنت
    ۹. من عاشق نگاه و علاقه ات به طبیعت هستم. یک سر دست کل (بزکوهی) واسم آوردن امروز. بیا بخوریمش 😄 
    امان از گراز . چه صحنه ای بوده‌. چه لذتی بردی که زنده تماشاگرش بودی😍
    ۴. چرا اما منظورم دوست عمیقتر بود. ازونایی که خوش میگذره و خودتی و همفازین و.. . مثل دوستای دانشگاه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی